درمیان غوغای خبری اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که البته هر چند مهم هم بود اما ارزشش باندازه یک تار موی شهدا نمی شود نزدیک بود که این خبر گم شود اما پاسداران حریم ولایت با بصیرت عمیق خوداین خبر را مخابره ومانیز با همه وجود به این خبر دامن میزنیم:
برای اسلام شهید میدهیم وعملگی هم می کنیم در حالیکه خود وهمسر وفرزند شهید مستاجریم...
دیشب(جمعه دهم شهریور۱۳۹۱) با دیدن این تصاویرکه از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد همه وجودم لرزید.
اینکه دانشجویان بسیجی (در ایامیکه همه بدنبال کیف خود می باشند) برای سازندگی به یک روستای دور افتاده می روندخیلی مهم است اما مهمتر این بود که رئیس دانشگاه نیز پا به پای دانشجویان کار میکرد واز این مهمتر اینکه پدر شهید دانشمند مصطفی احمدی روشن نیز با دانشجویان همراه وبا همان خلوصی که در او سراغ دارم داشت برای مستضعفین جمهوری اسلامی وشیعیان امیر المومنین ع کار میکردایا این معیار درستی برای سپردن مسئولیتها بدست کسانیکه می خواهند این مملکت درست شود نیست؟
مثلا ما در کشورمان حدود ۵۰۰۰ نفر داریم که دیالیز میشوند ایا برای کشوری که مردمش حاضرند دراه ارزشها جان بدهند خجالت اور نیست که مادر ۳ فرزند هر روز باید دیالیز شود وهزینه یک کلیه را نداشته با شد حال که همه چیز فراهم است چرا مدیریت نمی شود اگر وزیر بهداشت یک کلیه اش را میداد مردم یک روزه بساط دیالیز را در این کشور جمع میکردند اینطور نبود؟
چرا در مملکت امام زمان میلیاردها هزینه دخانیات از کشت تا تولید ونگهداری می شود در زمینهای کشاورزی تیر تاش چه کشت میشود؟اینهمه سیگار خارجی ریشه که را میسوزاند؟ بنظر میرسد پس از ۳۴ سال واین همه شهید وقت این رسیده کسانی در راس مسئولیتها و بویژه ریاست جمهوری قرار گیرند که علاور بر داشتن همه توانهای علمی ومدیریتی عملا در اوج ایثار باشند واز پدر ومادر مصطفی احمدی روشنها الگو بگیرند:
شهید میدهیم عملگی هم میکنیم واز خود خانه هم نداریم فقط بخاطر اسلام.
نظرات شما عزیزان:
|